هدف از ارائه این یادداشت، ثبت برخی تجربیات برای مخاطب آینده است که یا شخصاً می خواهد از آن استفاده کند و یا به قصد آسیب شناسی و ریشه یابی نارسایی های دانش و
دانشگاه در ایران به آن رجوع خواهد کرد. هیچ غرض و کینه ورزی در کار نیست و به همین دلیل از ذکر نام کامل افراد خودداری می شود تا آبرویی از کسی نرود؛ هرچند این جماعت به قدری بی آبرو هستند که نیاز به این امور نیست. البته تا همین لحظه درباره انتشار این مطالب دودل بودم ولی دیروز خبر خودکشی یک دانشجو باعث شد تردید به دل راه ندهم زیرا من نیز به شرحی که خواهم آورد جداً در فکر خودکشی بودم. درباره این دانشجوی دانشگاه تهران گفته میشود که استاد برای ثبت نام یک فرد که هیچ ارتباطی با مقاله ندارد، پافشاری میکند اما دانشجو نمیپذیرد. دانشجو به استاد میگوید اگر از ثبت نام آن شخص خودداری نکند، به خودش آسیب میرساند که با ادامه بحث با استاد، متاسفانه این دانشجو اقدام به خودکشی میکند. نوشته حاضر اندکی از خشم و احساس آن روزهای من را برملا نمی کند اما قصد دارم کمی درباره آن بنویسم:آغاز یک سقوطروز اولی که رفتم رشته «
تاریخ» کلی شوق و ذوق داشتم ولی خیلی نگذشت که همه چیز عوض شد. آن روزها فکر می کردم اساتید تاریخ خیلی آدم های خاصی هستند. اصولاً من از رشته ای دیگر آمده بودم تا در تاریخ، گمشده ام را پیدا کنم. یعنی با یک میل درونی برای کشف حقیقت آمده بودم. اما دیری نپایید که همه آمال و آرزوهایم نقش بر آب شد. مشخصاً می خواهم کمی درباره دانشگاه
آزاد واحد شبستر حرف بزنم. تمام اعتبار آن دانشگاه 2 استاد پیشکسوت به نام های دکتر آلیاری و دکتر اصفهانیان بود که در مقطع دکترا تدریس می کردند. دکتر اصفهانیان از انگلستان مدرک داشت. استادیاران جوان تری هم در مقاط شالگردن تاریخ...
ادامه مطلبما را در سایت شالگردن تاریخ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : shalgardane-zereshki بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 24 آذر 1401 ساعت: 12:12